محل تبلیغات شما

یه چیزی مث کرم توی مغزم وول میخوره! البته کل مغزم نه ها فقط طرف چپ مغزم دقیقا روی سرم یه چیزی به اندازه دو بند انگشت انگاری عقب جلومیره! و میسوزه!

وقتایی که دیگه خیلی فکرم درگیره اینجوری میشم.

هردومون ساعت ۱۱ بیدار شدیم و نارنج سرظهری رفت از خونه بیرون و گفت سه ساعت دیگه میام!

میخوام ماکارونی درست کنم، تازه پیاز خرد کردم و داره سرخ میشه.

حسش نیس، دلم میخواد یه دل سیر حرف بزنم.

اگه توی سیل گیر کرده باشین و به زحمت خودتون رو به یه چیزی آویزون کرده باشین فقط خدا خدا میکنین یه تخته ایی چیزی پیدا کنین و بتونین سوارش بشین و برین یه جای امن، از دور یه تخته میبینین دعا میکنین بیاد سمتتون بهتون نزدیک میشه شما یه تلاش میکنین که دستتون بهش برسه اما یهو یه جریانی تخته روازتون دور میکنه و شما فقط رفتن تخته روتماشا میکنین و غصه میخورین که آخه چرا؟ خدایا چرا؟ در حالی که خدایی که داره همه چیز رو میبینه، یه قایق نجات براتون فرستاده که تا چند دقیقه یا چندساعت دیگه بهتون میرسه و شما رو نجات میده! اگه صبر کنیم اون قایق میاد و ما با خیال راحت سوارش میشیم و به یه جای امن میرسیم در حالی که اگه سوار اون تخته شده بودیم، معلوم نبود چی میشد.

حتما الانم خدا میخواد برامون یه قایق بفرسته پس خوبه صبر کنیم.

مهربان خدای خوبم کمک، صدامو میشنوی؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها